دیدی وقتی کلی کار سرت ریخته 

تازه می فهمیم ام کلی عقبی و کلی اوضاع از اونی مه فک می کردی خراب تره

می شینی و به هیچ کاری نکردن ادامه می دی ؟

حتی دیگه نمی خوای به اون برنامه ای که تا قبل این چیده بودی ام عمل کنی

می خوابی

می خوابی

می خوابی

فیلم می بینی

فیلم می بینی

می خوابی

می ری یوتیوب 

می خوابی

می ری اینستا

می خوابی

فیلم می بینی

.

.

.

 و همینجوری می شه که اوضاع بازم خراب تر می شه

خیلی خراب تر 

و الان تازه سه روزم از اون برنامه ای قبل بحران چیده بودی عقبی 

قبل این که برسم مطب سه دور سوالایی که می خوام بپرسمو با خودم مرور کردم

اینو یادت نره 

اونو یادت نره

و باز هم

چرا واقعا 

اون همه معطلی 

پول وزیت 

اینا به کنار این قد طول کشید تا یه وقت پیدا کنم برم

فقط همون مشکل بزرگه رو گفتم و بقیه اش نه که یادم رفته باشه ها یه لحظه از ذهنم رد شد ولی نمی دونم چرا کنارش زدم 

شاید به خاطر این که فک کردم اگه مشکل دیگه ای بود خودش می گفت دیگه

آره؟

شایدم این دو طرفه باشه و اونم با خودش گفته باشه اگه مشکل دیگه ای بود خودش می گفت دیگه!

و الان چشام و از درد و سوزش نمی تونم باز نگه دارم (همون موقعم همینجوری بودما ولی نپرسیدم آقا چرا چشام داره می سوزهههه؟؟؟)